امروز این داستان رو خوندم و به فکر فرو رفتم و دیدم این داستان مشکل کسانی است که
میگویند خیر وبرکت و روزی در زندگیمان کم شده و عامل آن از کسانی است که نماز نمیخوانند
و یاکسانی که در همسایگی و اطراف ما هستند و نماز نمیخوانند
و خیر و برکت و روزی ما هم به خاطر وجود آنها کم میشود.
شخصي آمد به نزد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) شكايت از فقر و نداري كرد
مگر نماز نميخواني عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا ميكنم،
حضرت فرمود: مگر روزه نميگيري عرض كرد سه ماه روزه ميگيرم.
آن حضرت فرمود امر خدا را نهي و نهي خدا را امر ميكني يا به كدام معصيت گرفتاري
عرض كرد يا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرمودهي خدا را بكنم
حضرت متفكرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل نازل شد
عرض كرد يا رسول الله حق تعالي ترا سلام ميرساند و ميفرمايد
در همسايگي اين شخص باغيست و در آن باغ گنجشكي آشيانه دارد
و در آشيانه او استخوان بينمازي ميباشد به شومي آن استخوان
از خانهي اين شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است.
حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بينداز دور.
به فرمودهي آن حضرت عمل كرد بعد از آن توانگر شد.
نظرات شما عزیزان: